فرقون
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/12:: ساعت 2:59 عصرسلام.
این هم نوعی جنون و عدم تعادل میتونه باشه؛
وسواس.
این که تصمیم بگیری هر روز بنویسی،
اگر چه از خودت نباشه،
ولی دغدغهات باشه.
و اینکه اگه ننوشتی انگار گمشدهای داری،
و کار واجبی رو ترک کردی.
پس هر روز قسمتی از افکار و دغدغهها رو،
به قول هادی قربانی عزیز،
که انشاءالله هرجا هست با عزت و عافیت بزید،
با یه بیل میریزی تو فرقون وبلاگ.
بیل هم که حساب و کتاب نداره،
هر روز میبینی ملاتات یه چیزی کم داره.
میگی بذار یه کم از این بریزم،
فردا یه کم از اون.
اینه که وبلاگ رو کردی کشکول همه چی و هیچ چی،
خرابآباد نفسانی.
*
امروز امام از فرنس میآد.
نمیدونم باید گل ببرم یا شیرینی،
البته شیرینی که نمیشه، هنوز ماه صفره.
نمیدونم برم سر در دانشگاه یا بهشت زهرا(س)،
البته بعیده که به دانشگاه برسیم،
از زور جمعیت و تافیک وسط شهر،
همچنین به بهشت زهرا(س).
شاید خوبه مثل آسید صادق طباطبایی بریم چلوکبابی مدائن،
بعد اِن سال.
شاید هم باید تو ترافیک افتتاح تونل توحید وایسیم
ببینیم ملت چه فحشهایی به دهه زجر میدن.
شاید هم باید بشینیم مثل آدم
تکلیف امروز و هرروزمون رو معلوم کنیم؛
دیو، فرشته،
جبهه سبز، طرفداران ولایت،
لیبرال، دینی،
حجتیهای، انقلابی.
اصلاً کاش درست بفهمیم اصلاً جبهه امروز چی هست،
بعد ببینیم باید کدوم ور وایسم و چهطوری.
حسین(ع) جان، ما رو هم سوار کشتی سریعالسیرت کن